باز رسید وعده ی رزق و روزی از آبی بیکران
باز تو سوار بر قایق چوبی ات بر امواج خزر بی پروا می تازی
تو میروی و تورت را در دل دریا می گسترانی
و من با چشمانی لبریز از شوق و تـــرس
رو به این سفره ی پر برکت
بر روی شن های روان ساحل
به انتظارت می ایستم ...
انشاالله قایق هیچ صیادی خالی و ناامید به ساحل برنگرده
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: